خدایا دلم تنهاست و نگاهم خسته
و دلگیرم از این زمانه آمده ام که سفره نیازم را دربرابر بزرگی و بخشندگیت بگسترم و تو را بخوانم با هزاران هزار امید و آرزوم که الهی بگذری از من و پذیرایم باشی و تنهایم نکنی و دستم را بگیری و بخوانیم

ستايش خدايي را كه ميخوانمش و او پاسخم دهد و اگرچه وقتي ميخواندم بهكندي به درگاهش روم
و ستايش خدايي را كه ميخواهم از او و به من عطا ميكند و اگرچه در هنگامي كه او از من چيزي قرض خواهد من بخل كنم
و ستايش خدايي را كه هرگاه براي حاجتي بخواهم او را ندا كنم و هر زمان بخواهم براي راز و نياز بدون واسطه با او خلوت كنم و او حاجتم را برآورد.
ستايش خدايي را كه جز او كسي را نخوانم و اگر غير او ديگري را ميخواندم دعايم را مستجاب نميكرد
و ستايش خدايي را كه بهجز او اميد ندارم و اگر به غير او اميدي داشتم نااميدم ميكرد و ستايش خدايي را كه مرا به حضرت خود واگذار كرده و از اين رو به من اكرام كرده و به مردم واگذارم نكرده كه مرا خواركنند
و ستايش خدايي را كه با من دوستي كند در صورتي كه از من بي نياز است ...( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی)

درد علي (ع) دو گونه است: يك درد، دردي است كه از زخم شمشير ابن ملجم در فرق سرش احساس ميكند و درد ديگر دردي است كه او را تنها در نيمههاي شب خاموش به دل نخلستانهاي اطراف مدينه كشانده ... و به ناله درآورده است ... ما تنها بر دردي ميگرييم كه از شمشير ابن ملجم در قرق سرش احساس ميكند. اما اين درد علي (ع) نيست، دردي كه چنان روح بزرگي را به ناله درآورده است، «تنهايي» است كه ما آن را نميشناسيم!
بايد اين درد را بشناسيم، نه آن درد را كه علي (ع) درد شمشير را احساس نميكند و ... ما درد علي (ع) را احساس نميكنيم.
در صورتي كه «شيعه علي (ع) بودن» از «چون علي (ع) عمل كردن» شروع ميشود و اين مرحلهاي است پس از شناخت و پس از عشق

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازهگیرى است. «تقدیر» نیز به معناى اندازهگیرى و تعیین است. اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد.
در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مىشود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مىگردد. امام باقر علیه السلام مىفرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بكذا و كذا و فى امر الناس بكذا و كذا؛ در شب قدر به ولى امر (امام هر زمان) تفسیر كارها و حوادث نازل مىشود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مىشود.»

امشب شب قدر است و من قدري ندارم
بحر دل آلوده ي خود بيقرارم
امشب شب قدر است و يك دنيا فقيرم
بيمارم و محتاج و در غفلت اسيرم
من آمدم با كوله بار ، بار زشتم
تا رنگ زهرائي بگيرد سرنوشتم
اي كاش ميمردم شب قدرت نبينم
من باعث درد نگاري مهجبينم
چون نامه اعمال من بيند سحر گاه
بر حالت آلوده من ميكشد آه